کنمیتسو
خب 3 روز دیگه حدودن میریم اردو
همه:
دخترا
نریما
-خب میساکی نگفتی اون داستانو من مثل تو داستانای ترسناک دوست دارم بگو
میساکی:جدا خب باشه میگم
مرلی:من میرم دست شویی
میساکی:چی چی شد میبخوای بری میترسی الان مربی میاد حرکت میکنیما نکنه میترسی؟
مرلی:ههه خندیدم منو ترس اصلا الان مکیرم دست شویی بعد تو اتوبوس تعریف کن
-اهان افرین به غیرتت
مرلی:چی فک کردی من رفتم
روزاکی:اماده شین سریع!!
رایا:سریع تر مرلیا کجاست؟
هایجین:مستراب!
رایا:اهان توالت
ناکاما:بریـــم؟
رایا:اره بریم
راننده:چقدر طولش میدید بیاید
-چرا دیر کردی؟
مرلی:میدونی اخه یکم معده.....
-نگو نگو حالم بهم خورد
-حالا چرا سرخ شدی؟
مرلی:سرخ؟؟؟؟؟؟؟ ؟___؟
-خب بعدا گیرت میارم
رایا:همتون بیاید سوار شید
سوار شدیم
میساکی:تعریف کنمم؟
همه به جزء روزاکی و مرلیا:ارههه
میساکی:میدونین تو این اردو که جای جنگلا هم هست یه طلسم عاشقیه که تو این جنگل جای دره یه غاره که توش قب دو تن مرد یه زن که اسمشون یوها ودرانا اونا بخاطر عاشقی شون که یه روز یه نفر میاد و بهشون یه شاخه
گل رز میده و در عوض ازشون یک تیکه نون و اب میخواد اونا که در مورد عاشقیشون حرف میزن درخواست اونو رد کردنو مرد که اسمش یوها بود اونو از جای کلبشون پرت کرد و گفت برو پیر زن میگه من باز برمیگردم ولی عشقتونو ازتون میگیرم..........
روزاکی:کافیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!
مرلی:چقدر حرف میزنین!
همه:
میساکی:داشت به جاهای ترسناکش میرسید
مرلیا:به درکــــــ
روزاکی:رسیدیم
میساکی:عه مرلیا ترسوو
-این قدر ادم ترسو مربی شما هم دیگه ترسو شدین
روزاکی:من؟؟
ناکاما:مربی؟پ نپ من؟
..................................................
واسه ی قسمت بعد 24 تا نظر منیخوام
نظرات شما عزیزان:

.gif)
پاسخ:سلام واقعا؟
ًٌٍَريالف

پاسخ:مرسی











.gif)
.gif)
پاسخ:ممنون محبوبه ی عزیزم V_V
مرررررسیییییی
پاسخ:سلام ممنون فدات

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:مرسی جیگرر

پاسخ:فدااااااااااات

پاسخ:اره ترسوو بووود

پاسخ:خخخخخ خب

.gif)
.gif)
.gif)