(نریما)
_ناکاما بگو چی شد ؟
ناکاما:چ....چ...اون درخت نشون میده که......................
_اخه چطورر
راوی
رویا میاد دست نریما رو میکشه و به سمت باغ گل رز میبره که مال مرلیا بود و خودش اونارو پرورش داده
نریما:چرا منو کشوندی اینجا:من الان داغونم
رویا:من یه کسی رو میشناسم که جنگ جویی بلده
.
.
.
.
نریما:منو سننه
رویا:ما میتونیم ازش جنگجویی یاد بگیریم وخودمونو از دست امپراوتر لرینوید نجات بدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نریما:رویا تو هم حرفایی
میگی تو انتظار داری من برم جلوی اون مرد زاونو بزنم
کهبیاد جنگجویی یاد بده؟
رویا:تو به فکر خودتی فقط ما رو درک نمیکنی
یه هوو مرد میاد شمیر تو دستشه.........................
.
.
.
دیگه نمیدونم
20
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:ممنون لاله جووووووووون
پاسخ:خب من............