راوی
داستان از اون جایی شروع میشه که
خانواده ای ثروتند در قصر دور افتاده ای زندگی میکردن
نریما اروم به سمت گوی بلورین میره
دستی بهش میکشه و قلبی که تو اون بود رو نگاه میکنه
خواهرش مرلیا میاد سمتش و میگه:خواهر انگار دیگه وقتش رسیده
رویا میاد ومیگه:مهلت تموم شد
رویا (دوست صمیمی)
مرلی(خواهرش)
روشنا:ینی دیگه وقتی نداریم؟
نریما میگه:اره باید صبر کنیم قلب ترک برداشته!
شاهزادگان
راوی
ریوما داشت به قاب ها نگاه میکرد
لامصب این جدو اباد ما چه شکلی هستنا
سیچی:منم که خواهر مو گم کردم ت و اون چند سال پیش
شوسکه:درکت میکنم
سیچی:نه درک نمیکنی چون نمیفهمی
رجی:اره شوسکه تو حرف نزن دیگه
اوتاری:خوب حالا چیکار کنیم جنگیم که نیست
ریوما:انتظار داری جنگ باشه شهر به این ارومی
کورا:اره راست میگه
ناگهان صدایی بلندی میاد
یک فرشته!!!!!!!!!!!
دامریهیو دانته
ریوما:یا قمر بنی هاشم
زایزن:این غول کیه
کورا:قیافرو
فرشته این شکلی بود
ناگهان تمام قابهایی که به دیوار ها بود
شکل دخترانی را گرفت
که پرنسس بودند
فرشته:من به شما قدرتی بخشیدم که بتوانید زندگی تلخ و طاقت فرسایی
را که ار لرینوید به ارس بردید را از بین ببرید و با روحیه ای قوی به جنگ دشمنان بروید
سیچی:چاییدی !!
کورا::خخ تو گفتی ما هم با کمال میم باور کردیم
فرشته:شما قدرتی سخت که از ارینوید به ارس بردید
لحظات سختیرو برای شما اورد
مثلا شما اقای یوکیمورا شما در کودکی خواهرتان را گم کردید
سیچی:چ......چ.......چی؟
ومثلا شما اقای زایزن در کودکی با کسی دوست بودید که بسیار ان را دوست داشتید
ولی شما توسط لرانال زنی بد جنس اونو از دست دادین ومن مژده میدم که اون زندست
ایجی:جونم عمم راست میگی
ایجی:زایزن.سیچی.راست میگه این زنیکه چلغوز
فرشته:شما اقای کیکومارو........
ایجی:توروخدانگو جلو بقیه ابروم میره
کورا:چیو؟؟؟؟
فرشته:امیدوارم که با قدرت هایی که بهتون دادم(امید واری به زندگی) راه حلو برای خودتون پیدا کنید
پرنسسها
راوی
رویا نگاهی به نریما میکنه و میگه ببین اینجارو ترکی که قلب داشت د....داره
نریما نگاهی به گوی میندازه
توی گوی عکس درختی دیده میشد
اونا ناکامارو صدا کردن
که قدرت فهمیدن تصویر هارو داشتو...........
واس قسمت بعد 55 تا نظر
مبخوام نظرای اون پستم کامل کنید
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
آبرو مارو بردی خخخخخخخ
پدرتو دستت میدم ریوما
عالی بوووووووووود:
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:سلام رویا جوون میسی

پاسخ:باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

پاسخ:......................

پاسخ:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاسخ:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاسخ:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاسخ:واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاسخ:وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پاسخ:ببین بازم

پاسخ:خخخ

پاسخ:عجب خوذخونی بوده اون/راستی شوالیه ی خوناشامو دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.gif)
پاسخ:نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

پاسخ:خخ

پاسخ:خدا بهت رحم کرد

پاسخ:ااره

پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

پاسخ:خخ

پاسخ:نهههههههههه

پاسخ:اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااره

پاسخ:اره حق باتویه

پاسخ:سخته

پاسخ:خخ

پاسخ:اباریک

پاسخ:اممم نمدونم یه سئوال ازت بپرسم؟صنعت چیست/

پاسخ:خخخ

پاسخ:حقته

پاسخ:عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــۀِک

پاسخ:میگم اینجا نیست

پاسخ:الان باید بگی

.gif)
پاسخ:نیستش

پاسخ:خخ

پاسخ:خب باشه دیگه

پاسخ:خب گذشته ها گذشته به چسبیم به الان^(^

وقتی منو ریوما تو آمریکا بودیم ریوما عاشق یه دختری به نام مری کیت میشه. اون دختر ریوما رو دوست نداشته. ولی ریوما اهمیت نمی ده. بعدشم که ریوما دختر بیچاره رو می دزده و می خواسته باهاش فرار کنه. در صورتی که خودش می دونست این غیره ممکنه. وقتی که خواستن فرار کنن برادر دختره که اسمش آلبرت بود اونا رو می بینه و با ریوما دعوا می کنه. آخرشم ریوما رو له کردو رفت. خواهرشم یه سیلی محکم زد تو گوش ریوما. اون وقت تازه عقلش سر جاش اومد. نوریما از دستش عصبانی نشی ها. بیچاره گناه داره. خخخخ.
.gif)
.gif)
پاسخ :چی میگی ریوما .....من اینارو باور نمیکنم میدونم شما دوتا میخوایین بین منو ریو رو بهم بزنین
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:وقت کردم میزارم

پاسخ:سند داشته باش

پاسخ:باباتو دیگه کی هستی

پاسخ ریوما:متاستفانه نوریما باور نکمیکمنه
پاسخ:بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای کله شق چموش

پاسخ ریوما:اگه اون خوردنی بود..........

پاسخ ریوما:مرز

پاسخ ریوما:من از کسیز نمیترسم

پاسخ ریوما:نمیفهمم در مورد چی رف میزنی

پاسخ ریوما:دوم

پاسخ ریوما:رفت تو بخابه

پاسخ ریوما:اومد که چی

پاسخ ریوئما:بکن

پاسخ ریوما:گونخور

پاسخ ریوما:خفه

پاسخ ریوما:نکنم

پاسخ ریوما:قیافته